شکلک
سلام بچه ها واستون یه داستان از شکلک ها اوردم پوری یه بچه هی درس خون بود صبح بازی میکنی اه میرفت بیرون بازی کنه که یه دختر دید وقتی این رو به باباش گفت باباشم گفت پوری اگه کامپیوتر رو نمیبردم تو روز شب پای کامپیوتر بودی و نمیتونستی دوست پیدا کنی پوری هم تا اخر عمرش پدرش رو الگو قرار داد خب بچه ها تموم شد من نویسنده ی خوبی میشم؟ تو نظر ها بهم بگید
نظرات شما عزیزان:
البته فقط تا موقعی که پدرش کامپیوتر برایش خرید خودتون ببینید
ظهر
شب
تا یه روز باباش اومد و گفت پوری از دستت خسته شدم چهقدر کامپیوتر
و کامپیوتر رو برداشت و با خودش برد پوری هم همش گریه میکرد
پوری یه روز داشت
او با همون نگاه اول عاشق اون دختر شد و با او دوس شد
او
Power By:
LoxBlog.Com |